وطن همه ما
دیروز گذارم به یکی از دانشگاههای مرکز ایران در دل کویر افتاده بود که معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم را مهمان خود داشت. فرصتی باقی بود تا به کاری که بهانه من برای سفر به آن دیار بود بپردازم که غنیمتش شمردم و به گپ و گفت دانشجویان با معاون وزیر سرک کشیدم.
آنچه دیدم همه مایه آه بود و افسوس. آه از آنچه بر دانشجویان و تشکلهای ما می رود و افسوس بر غرقه شدنمان در گردابی که چونان بدان اسیریم که برون رفت از آن دشوارتر از همیشه می نماید. خطابها همه دشمنانه بود و تعاملها در حسرت همدلی و زبان مشترک. گپ و گفت میان نیروهایی که سلیقه سیاسی شان دیگر بود، آنچنان مأیوس کننده بود که گویی آنچه فراموش شده است، اسلام است و ایران و آنچه پررنگ شده است، چیزی است جز همانچه باید.
ذهنم مشغول شد و فکرم درگیر و این یادداشت، پاسخی است بر این مشغولیت و درگیری:
ایران وطن ماست. وطن همه ما. هم چپ گرا داریم و هم راست گرا. هم عاشق این طرف و هم شیفته آن سو. هم لطفعلی خان زند داشته ایم و هم شاه سلطان حسین صفوی. هم امیرکبیر داشته ایم و هم میرزا آقاخان نوری. هم رضاخان داشته ایم و هم مدرس. هم سردار سپه و سید ضیا و تقی زاده داشته ایم و هم مصدق و کاشانی. هم شاه داشته ایم و هم امام خمینی (ره). هم سنت گرا بوده ایم و ضد تجدد و هم عاشق مدرنیسم و تاخته به سوی دنیای نو. زمانی با جهان در آشتی بوده ایم و زمانی با خود نیز به جنگ.
ایران وطن ماست. وطن همه ما. پیشینه ای دارد کهن. تمدنی دیرپا. تاریخی پر افت و خیز. پر از فراز و فرودها با مردمانی سترگ که همواره و در همه این ور و آن ور شدنها ایرانی مانده اند. بعضی به هزاره های دورش دل بسته اند و برخی به سده های نزدیکش. گروهی دل در گروی باستان دارند و هخامنشیان و پاره ای در به در به دنبال احیای صفویه اند.
ایران وطن ماست. وطن همه ما. نه راستهایش حذف کردنی هستند و نه چپهایش. کرد، ترک، فارس، عرب، ترکمن، بلوچ، لر و... همه صاحبان این وطن هستند. نه پیرهای سنت پرست دور ریختنی هستند و نه جوانان پسامدرن، دور افکندنی. به فرمان ما و هر کس دیگری وطن ما از این همه خالی نمی شود و با نادیده گرفتن ما نیز کسی نادیده و حقیر نمی شود.
ایران وطن ماست. خانه ماست. این خانه که ما داریم، نه چنان است که بتوان ویرانش کرد. تاریخ و فرهنگ و تمدنی دارد چنان کهن که کسی را توان انکارش نیست. هر که در راه نفی آن گام بردارد، عرض خود می برد و زحمت همگان می دارد. خانه ما صاحبانی دارد که فقیر نیستند. اما ثروت اصلی که ساکنان این خانه و مردمانش هستند را در حساب نمی آورند و تنها به ثروتی سیاه و میرا که اختیارش به دست خریداران و مصرف کنندگان جهانی است دخیل بسته اند.
ایران وطن و خانه ماست. خانه ما نه چنان بزرگ است که جهان بتواند خیال رویارویی با آن را از سر به در کند و نه چندان کوچک که بتوان آن را از دیده ها پنهان ساخت. خانه ما بزرگترین لقمه خاورمیانه است و خاورمیانه دیری است که قلب حوادث جهانی شده است.
خلع کردن دیگران از ایرانی بودن و سودای بیرون راندن آنها از کشور، همان نگاه صد در صدی است که تاریخ ما از آن انباشته و بارها ما را به عقب رانده است. حذف یکدیگر، درد تاریخی ماست. هر که قدرت به کف آورد، دیگری را پاک یا انکار کرد.حلقه ایرانی بودن را هیچگاه تنگ نخواهیم و دایره خودیها را کم شعاع نسازیم که ایران وطن همه ماست.